شعر اهل بیت

اگر لب تشنه ی آب بقایی همره ما شو
دلت را کربلا کن، دشت تربت شو، معلی شو
منیت حاصلش فقراست میخواهی غنی باشی
بیا بین گدایانش، بیا همسفره ی ما شو

پیراهنی در عرش

پیراهنی در عرش آویزان شد امشب
چشم تمام قدسیان گریان شد امشب
با ناله های مادری عالم به هم ریخت
یکباره دنیا کلبه ی احزان شد امشب

سفره نذری محرم

خون او قصه ی سرخ ی ست که جریان دارد

تربتش خاصیت دارو و درمان دارد

یک نفر نیست که در دام نیفتد، اینها

برکاتی است که گیسوی پریشان دارد

هَل مِن مُعین..

زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین… دوباره جهان رنگ غم گرفت

صدها گره ز مشکل او باز می شود
هر کس برای روضه ی تو یک قدم گرفت

جانم آقا

مابین ذکر جانم آقا ، جانم آقا
مانند مادر مرده ها گریانم آقا

دنیا بدون تو به درد من نمی‌خورد
از ابتدای زندگی می دانم آقا

عزت فقط برای حسین

ثابت شده به گریه کنان منورش..
عزت فقط برای حسین است و نوکرش

طبق حدیث هرکه دراین داغ گریه کرد
آقا نشسته است دوزانو برابرش

حسین من

عاشق به اینجا آمدم عاشق از اینجا میروم
نوکر به دنیا آمدم نوکر ز دنیا میروم

قبل از تمام نوکران زهرا به هیات می‌رود
وقتی به روضه می‌روم دیدار زهرا می‌روم

سکوت بودم

سکوت بودم و بانگِ بُکای من برگشت
در این حسینیه حال و هوای من برگشت

گرفته بود گلویم..،میان روضه ی تو
چقدر داد زدم تا صدای من برگشت

جانم حسین

موزون‌ترین ترانه‌ی لب‌های من حسین
مضمون عاشقانه‌ی در هر سخن حسین

زهرا میان مجلس‌شان گریه می‌کند
وقتی که هست صحبت هر انجمن حسین

فصل اشک و سوز

فصل اشک و سوز و آه از پرده ی دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود

باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود

محرم

این روزها که روزی گریه فراهم است
ای روضه‌خوان بخوان، که دوباره محرم است

با عشق‌و‌شور در دل هر کوچه دیده‌ام
در دست کودکان محل طبل و پرچم است

عزیزم حسین

گذشت خاطره هامان، گذشته ها غم شد

شکست قلب زمین باز هم محرم شد

نیامده دل من تنگ رفتنت شده است

بهانه گیر شب روضه خواندنت شده است

دکمه بازگشت به بالا