شعر اهل بیت

سپردمت به خدا

سپردمت به خدا اى عزیزِ جان پدر
ترحمى پسرم بر قدِ کمانِ پدر

به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند
که بردنِ تنِ تو نیست در توانِ پدر

بنده ای آلوده ام

بنده ای آلوده ام داری هوایم را حسین
آمدم تا بشنوی سوزِ صدایم را حسین

رد نکن دست نیازم را که بیچاره شوم
بار دیگر مستجابش کن دعایم را حسین

دلیر شیر جمل

آفتاب علی الدوام حسن
سحر مسجد‌الحرام حسن
ماه زیبای پشت بام حسن
حسنی زاده‌ای به نام حسن

بوی گلاب می رسد

روی زمین ز بس که شده جا به جا تنت
پاشیده شد به وسعت کرب و بلا تنت

بوی گلاب می رسد اما تو نیستی
پرپر شده عزیز دل من, کجا تنت؟

ابن الکریم

نصر من‌ الله از حرم تکبیر پا شد
هنگام پیکار برادر زاده ها شد
ابن الحسن ابن الحسین کربلا شد
یا حضرت زهرا! حسن حاجت روا شد

فراق تو

ز آستان تو دورم دلم‌ پر آشوب است
گواه من به همین پلکهای مرطوب است

فقط بخاطر تو آبرو به من دادند
چنان سگی که به اصحاب کهف منسوب است

روضه ی زینب

دوباره اومدم آقا
پیش تو زانو بزنم
وقتی تورو دارم دیگه
برم به کی رو بزنم

اشک روضه

دور از حسین زندگی ما چه فایده
اصلا نفس بدون تو مولا چه فایده
هرگز شعار نیست دلم داد میزند
دنیای بی حسین خدایا چه فایده

نرو دیگر سفر

یا بدون من نرو دیگر سفر
یا که بعد از این مرا با خود ببر

چند وقتی میشود از حال من
ای پدر دیگر نمیگیری خبر

شکستم دلت را

اگرچه حقیرم لیاقت ندارم
پناهی جزاین در به جانت ندارم

شکستم دلت را دلم را شکستند
من از کار دنیا شکایت ندارم

أغثنی یا ابافاضل

رسیده موج موهایت به دست خسته ی ساحل
به دنبال تو می گشتم تمام این چهل منزل

به تو حق می دهم با سر به سوی دخترت آیی
که یک عاشق شبیه تو ندیدم شاه دریادل

رنگ کبود

چون نهادی که بی گزاره شده
گوش تو بی دلیل پاره شده

آخرین راه که شده ست فرار
اول راه٬ راهِ چاره شده

دکمه بازگشت به بالا