آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین
همه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسین
باورم نیست که آواره شدم در این شهر
نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر
آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین
همه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسین
باورم نیست که آواره شدم در این شهر
نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر
بانگ غریبیت همه جا جار می زند
غربت برای غربت تو زار می زند
هرکس برای آمدنت نقشه می کشد
هرجای شهر یک دل بیمار می زند
ای کاش میشد نامه بنویسم دوباره
فکر توام تنها در این دارالاماره
ای کاش میشد نامه بنویسم که برگرد
کوفه ندارد آسمان اش یک ستاره