شعر روضه

قسم به عشق

علی که بی گل رویش, جهان قوام نداشت
بدون پرتو او, روشنی دوام نداشت

اگر به حرمت این خانه زاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق بارش مدام نداشت

مادرِ عباس

پیراهنِ مشکیم و پوشیدم
گل کرد بازم تو دلم احساس
دیدم نوشته گوشه ی تقویم
” روزِ وفاتِ مادرِ عباس “

شوقِ آمدنت

هر چند , شوقِ آمدنت در دعای ماست
هر چند , ردّ پای تو در ربنای ماست …

اما برای تو قدمی برنداشتیم
در جاده‌ی مقابل تو ردّ پای ماست

بغض نگاه

تنها چرا نشسته مگر گریه می‌کند؟
چون شمع شعله‌ور به نظر گریه می‌کند

از مردم مدینه شنیدم که روزها
می‌آید و ز داغ پسر گریه می‌کند

نه سال با تو بودم

از ظلم مردمان دیاری که داشتم
از دست رفت دار و نداری که داشتم

نه سال با تو بودم و یک عمر با نبی
یادش به خیر ایل و تباری که داشتم

شیر آفرین

ام البنین بعد از حسین ام الادب شد
شاگرد درسش , کربلا امّ وهب شد

در تربیت بر مادران هم مادری کرد
شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد

اشک زلال

آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد
اشک زلال چشم تو آب حیات شد

خون دل تو خون دلم را به شیشه کرد
تا از تو خواستم بنویسم دوات شد

دریا سخا

کوه اعتلا ز رفعت ام البنین گرفت
دریا سخا ز رحمت ام البنین گرفت

خورشید اگر که واسطه ی نور عالم است
نور از جمال و طلعت ام البنین گرفت

مادر وفا

خودم کنیز توام بچه‌هام نوکر تو
عروس‌های من آقا کنیز دختر تو

من آمدم که به پایت فقط بلند شوم
نیامدم بنشینم بجای همسر تو

یا ام البنین(س)

ادب و غیرت ابالفضلت
همه مدیون مادری تو بود
هر کسی لایقش که حیدر نیست
این علامت ز برتری تو بود

این جگر سوخته

دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن

رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن

یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا

یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن

خورشید من

هرگز ندیده کس به دو عالم زن این‌چنین

خون خوردن آن‌چنان و سخن گفتن این‌چنین

در قصر ظالمان به تظلم که دیده است

شیرآفرین‌زنی که کند شیون این‌چنین

دکمه بازگشت به بالا