بین کفار شدم حافظ ایمان خودم
همه رفتند و منم بر سر پیمان خودم
گوشه ی خلوت خود روضه به پا داشته ام
شده ام گریه کن شام غریبان خودم
بین کفار شدم حافظ ایمان خودم
همه رفتند و منم بر سر پیمان خودم
گوشه ی خلوت خود روضه به پا داشته ام
شده ام گریه کن شام غریبان خودم
رو دوشم غم تموم عالمه
واسه این غم بمیرم بازم کمه
حالا من چطور به روت نگا کنم
بردن ابرومو پیش فاطمه
این سلام بار آخره منه
غصه خوردن واسه دختره منه
چش به راهتم که از راه برسی
روی میخ دروازه سره منه
امواج طوفانی به جان ساحل افتاد
“ای رود جاری”،سمت این دریا نیایی
نامه نوشتم که بیا..،امن است کوفه!
ای کاش دستم می شکست آقا..،نیایی
مسلمت دارد به روی دار، خیلی حرفها
کار من را کرده اینجا زار، خیلی حرفها
دست من بسته، لب من زخم و چشمم تار شد
کُشت من را موقع افطار، خیلی حرفها
با شعله های جانگداز فتنه و نیرنگ
سوزانده در این کوچه ها بالِ مرا کوفه
نامه نوشتم..،بشکند دست سفیر تو
کج کن مسیرت را نیا کوفه نیا کوفه
سلام حضرتِ بی خانمانِ من برگرد
غریبِ قافلهی بی نشان من برگرد
سلام از لب من که پیام تو بودم
فقط به جرم همینکه سلام تو بودم
با شعله های جانگداز فتنه و نیرنگ
سوزانده در این کوچه ها بالِ مرا کوفه
نامه نوشتم..،بشکند دست سفیر تو
کج کن مسیرت را نیا کوفه نیا کوفه
تا میان کوچه من را نیمه جان انداختند
خاطرم را یاد بانویی جوان انداختند
موی من میسوخت، یا زهرا، حرامیهای شهر
روضههایت را به یادم ناگهان انداختند
نوحوعلی الحسین که جدم غریب بود
دربین سی هزار نفر بی حبیب بود
نوحوعلی الحسین که یک شاه بی پناه
تنها فتاده بود به چنگال یک سپاه
فرق دارد جلوه اش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
کل معصومین معزالمؤمنین در عالم اند
قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم
مدینه شهر پیغمبر ولی مستور در غربت
تمام شهر آباد و بقیع نور در غربت
مدینه سرزمین وحی و اهلش بی خبر از آن
تو گویی هست قرآن خدا مهجور در غربت