باید گریست با همه ناله دارها
بر کربلا و غافله یادگارها
تنهاترین امام که مانده بی کربلا
رنجی کشیده از همه روزگارها
باید گریست با همه ناله دارها
بر کربلا و غافله یادگارها
تنهاترین امام که مانده بی کربلا
رنجی کشیده از همه روزگارها
سینه ام چون تلاطم دریا
چشم من چشمه ی غم دنیا
داده ام این دل اسیرم را
دست بال و پر کبوترها
ای یادگار تیره ی مردان راستین
ای شاه بیت پنجم غمنامه ی امین
پروردگار درد, خداوند اشک و آه
ای ماهِ خاک خورده تنِ آسمان نشین
حریم سینه ی من در شراره افتاده
در انعکاس نگاهم ستاره افتاده
زحجله گاه لبم خون تازه می ریزد
دگر نفس زدنم در شماره افتاده
کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود
رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود
تمام خاطره ی کودکی این آقا
پر از حضور غریب گلو و خنجر بود
عشق آمد و مقابل من دفتری گشود
مرغ دلم بهانه گرفت و پری گشود
بال و پری زدم به بلندای آسمان
از لطف خود خدای کریمان دری گشود
مسافر مکه به دل شوق یک حرم دارم
هوایی مکه هوای تو در سرم دارم
همیشه عکس تو را از زمان کودکیم
ضریح دیده و در قاب باورم دارم