شعر شهادت حضرت زهرا

مدینه بود و….

مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش
مدینه بود و غم و غصه های بسیارش

مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا
مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش

وای مادر

خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چه‌شد
گُر گرفت وقتی که آتش، در نفهمیدم چه‌شد

تا اراذل ریختند از کوچه باهم رویِ در
خاکِ عالم بر سرم، مادر نفهمیدم چه‌شد

مظهر توحید

مظهر توحیدی و پنهان و پیدای منی
انتهای حاجتی اوج تقاضای منی

سائل دست بفرماهای امروز توام
اعتبار سربلندی‌های فردای منی

واویلا

خبر رسید که افتاد آن درِ سنگین
و رد شد از روی در چند پیکرِ سنگین

سر مبارک او سخت خورد بر دیوار..
نشست پشت در خانه با سرِ سنگین

یا الله

فکر کن زهرا نشسته در میان خانه اش
منتظر تا از درآید حضرت جانانه اش

سفره ای آراسته با قرص نانی و نمک
در کفش دارد سند زهرا ز میراثش ، فدک

صبور باش

آئینه دار کوچک مادر صبور باش
ای داغدار حادثه ی در صبور باش

اینجا که نیست حیدر غمدیده گریه کن
اما کنار ساقی کوثر صبور باش

مادر

می آید استجابت اگر پیشواز تو
فخر خداست محفل راز و نیاز تو

محراب خانه نور علی نور می‌شود
از جانماز و وصله ی چادر نماز تو

یا زهرا(س)

یا که دنیا بود ناپیدا اگر زهرا نداشت
یا جهنم بود این دنیا اگر زهرا نداشت

جای دیگر را برای زندگی می‌خواستیم
آسمانِ ما زمینِ ما اگر زهرا نداشت

داغ تو

داغ تو را بهانه گرفتم گریستم
از قبر تو نشانه گرفتم گریستم

یک گوشه از محلّه‌ی غم آشنای تو
با یادت آشیانه گرفتم گریستم

یا فاطمه الزهرا (س)

آن گل کزو فردوس رنگ و بو بگیرد
سخت است با رنگ پریده خو بگیرد

دریای رحمت رفت و باید بعد از این ، آه
کشتی میان شعله ها پهلو بگیرد

مادرِ سادات

جهنم است بهشتی که جز عذاب ندارد
که جز عذاب ندارد دلی که تاب ندارد

چگونه آن‌که زنش بر زمین نخورده بفهمد؟
که گاه غُصه‌ی یک مرد احتساب ندارد

صدیقه الشهیده

شب شد عزیزِ جانِ پیمبر شبت بخیر
ای یادگارِ سوره کوثر شبت بخیر

ای ماهِ محتضر شده، ای آهِ مختصر
امن یجیبِ زینبِ مضظر، شبت بخیر

دکمه بازگشت به بالا