شعر فراق امام زمان

آقای من

ای کاش یک ثانیه با ما همنشین باشی
سخت است عمری این چنین تنهاترین باشی

خاک “دلم” تسخیرِ بیگانه نخواهد شد
ای دوست!وقتی صاحب این سرزمین باشی

یا ولی الله

من به شوق نگاه معشوقم
مینشینم گذر کند شاید
او که رد شد قسم دهم او را
شب ما را سحر کند شاید

آقایمن

چارده قرن بدون تو به ما سخت گذشت
از زمانی که تو رفتی به گدا سخت گذشت
ما در آغوش تو بودیم زمانی اما
از زمانی که شدیم از تو جدا سخت گذشت

ای دوست

ابرِ غم‌ پرور تو بانیِ سرمای من است
شبِ برفیِ فراقَت ، شب یلدای من است

اشک در چشم..،به تنهاییِ خود خندیدم
بُغض پی بُرد که این حالتِ حاشای من است

یا صاحب الزمان(عج)

آن کف پایی که راهش به بیابان خورده باشد
فیضِ آن این است که خار مغیلان خورده باشد

“اَلبِلاءُ لِلوِلا”..،یعنی پری که در مسیر است
بیشتر باید یقیناً، تیر شیطان خورده باشد

حضرت مشکل گشا

مسیر ما مشخص می شود آری
به این شب زنده داری ها و بیداری

محرم می رسد از راه و میدانم
تو می آیی نسیم گریه میآری

از دلم خبر داری؟

تمام حاجت سالَم ، چرا نمی آیی؟
شکسته شد پَرو بالَم ، چرا نمی آیی؟

تویی مُحولِ اَحوالِ قلب بیمارم
نظاره کُن تو به حالم ، چرا نمی آیی؟

یا ولی الله

هرکه عاشق می شود بی شک که حیران می شود
نیمه شب ها راهی کوه و بیابان می شود

آن طرف ، از گریه های این طرف خنده بساز
هرکسی کم گریه کرد بعداً پشیمان می شود

غرق معصیتم

غرق معصیتم و زندگی ام رو به زوال است
یک نظر کن به گدایت که دگر بی پر و بال است

بسکه دلبسته ی دنیایم و دور از توام انگار
منتظر بودن من بهر فرج امر محال است

جانا

دِلِ خود را به تو یِک دَم نَسِپُردَم، جانا
یِک شَب از دوریِ تو غُصّه نَخوردَم، جانا

بِهتَر آن اَست، شَبَش گَردَنِ مَن را بِزَنَند
صُبحِ آن روز، که نامِ تو نَبُردَم، جانا

آقای ما

آقای ما بیا و دعا کن برای ما
جز تو نمیرسد به کسی این صدای ما

ما تحبس الدعا شده از فرط غفلتیم
یاربنا بگو گل زهرا به جای ما

یا ولی الله

هم سفره ی دردیم و ز درمان خبری نیست
همسایه ی اشکیم و ز باران خبری نیست

روز سیه و شام غم و هق هق بسیار
با گریه نوشتیم ز جانان خبری نیست

دکمه بازگشت به بالا