شعر محرم 1404

بابای رقیه(س)

رسیده به آرزوی سفرش …
با هزار حرف نگفته دخترت
از رو ناقه افتاده ، مهم اینه
از چشای تو نیفته دخترت

یا الله

بعد این فتح و ظفر، رنج و بلایی سخت است
دخترم! بی تو شوم کرببلایی سخت است
از تو دل کندن و اینگونه جدایی سخت است
بین ویرانه بمانی و نیایی سخت است

بابای خوبم

گرچه در این خرابه دگر احترام نیست
شکر خدا ولی خبر از ازدحام نیست

بوی غذا تمام محل را گرفته است
اما برای اهل نبوت طعام نیست

باب حاجات

ماه شام است که در وقت سحر می‌آید
این رقیه ست که زینب به نظر می‌آید

روی تیغ دودم گریه و آهش نقش ِ
ها علی بشر کیف بشر می‌آید

یا مظلوم

بین میدان تا غریبی تو را نظاره کرد
چون گریبان آن گلوی نازکش را پاره کرد

بس که خون غیرتش از غربتت آمد به جوش
همچو فریاد از گلویش خون او فواره کرد

جانم علی اصغر(ع)

دُرّ گونه ؛ زیبا و سپید: از گوش تا گوش
گلبوسه تنها می دوید از گوش تا گوش

هر بار که بابا بغل کرد اصغرش را
دست نوازش می کشید از گوش تا گوش

در غم و کرب و بلا، داغ جگرگوشه ها
هیچ ندارد کسی، بهره به قدر حسین (ع)

عمه ی سادات را، بین که چه سنخیّتی است
داغ به داغ اخا، صبر به صبر حسین (ع)

امشبو یه مادری پریشونه

امشبو یه مادری پریشونه
زیر لب لالا لالایی میخونه
آروم و قرار نداره پسرش
انگاری دیگه بنا نیس بمونه

امان از دل رباب(س)

غصه دارد؛ آسمانِ بی ستاره خوب نیست
حالِ هر کس که ندارد راهِ چاره خوب نیست

خود به خود از شاخه می افتد گلی که تشنه است
سمت گلبرگی که پژمرده؛ اشاره خوب نیست

فریاد بلند استقامت زینب

فریاد بلند استقامت زینب
فرماندۀ لشکر شرافت زینب
در وصف عقیله گفت عباس علی
والله قسم خدای غیرت زینب

یا رضیع الحسین(ع)

عطش سخت و علی طفل و مقابل لشگر خونریز
بعید است اینچنین اصغر به خیمه باز برگردد

رخش زرد و لبش خشک و سرش بر دست افتاده
تمنا میکنم آبی لب این طفل تَر گردد

حسین جانم

یک علی روی عبا و یک علی زیر عبا
خوب شد بر روی دوش خود عبا انداختم

تیر را بیرون کشیدم خِس‌خِسِ تو قطع شد
ای زبان‌بسته تو را من از صدا انداختم

دکمه بازگشت به بالا