شعر مدح امیرالمومنین

مولای من

بنده ایم عشق تورا ، در همه جا بالاییم
شکر حق زیر قدم های خدا بالاییم

جام مارا سر این سفره بگیر ای ساقی
بیش از این پُر مکن از باده که ما بالاییم

یا امیرالمومنین(ع)

به جام چشم من امشب بیا و خواب بریز
به پلک های ترم جز خودت حجاب بریز
خمار باده رسیدم شراب ناب بریز
کرامت تو زیاد است بی حساب بریز

هنر آفرین ، ثمر آفرین

هنر آفرین ، ثمر آفرین ، به فدایت ای گوهرآفرین
تو نبوتی ، تو امامتی ، تو ولایتی تو تمام دین

کلمات تشنه معرفت همه صف به صف به کمین تو
ملکند مستمعین تو ، تو بخوان خطابه ی دلنشین

یا علی جان مددی

به نامِ بسملهِ مصحفِ وجود، علی
که بوده در سحری که کسی نبود، علی
به نامِ سِرّ جَلی، لایقِ سجود، علی
شهید و شاهد و مشهود و هم شهود، علی

جانم علی(ع)

حاجی به دور هشت رسید اعتراف کرد
می‌گفت جای کعبه علی را طواف کرد

دیوارِ مستجار دهان باز کرد و گفت
ما را خدا به خاطر حیدر مَطاف کرد

ای ساکن نجف

ای بهترین جواهر و ای دُر در صدف
ای رازق عوالم و ای ساکن نجف

می آید عطر شال تو هر دفعه از جنان
خورشید در مدار زند چنگ و ماه دَف

یا علی(ع)

گام بردارم به سوی حق تعالی با علی
هر چه باداباد بسمه الله مقصد تا علی

معجزاتش را کسی هم رتبه دارد رو کند
پس ، بشر خواندم تمام خلق را الا علی

جوشش عشق علی(ع)

همیشه جوشش عشق علی ست در کارم
به لطف اوست که رونق گرفته بازارم

اگر که سلطنت این جهان دهند به من
جز آستان علی سر فرو نمی آرم

ما را غدیر جان داد با باده‌ای زلالی

ما را غدیر جان داد با باده‌ای زلالی
با جلوه‌ای جمالی با جذبه‌ای جلالی
ما را غدیر جان داد آری در آن حوالی
وقتی نوشت زهرا ما را هم از موالی

مولای من

من رسول خدای قهارم
که برای همه خبر دارم
هر کسی را اگر بدهکارم
غضبش را به جان خریدارم

گر بیافتد ره مجنون به شبستان نجف

گر بیافتد ره مجنون به شبستان نجف
میزند هوی کشان سر به بیابان نجف

عزت آن است شوی خاک کف پای پدر
کربلا رفته در این حال به قربان نجف

یا علی مددی

گرفت آینه ای و خودش نشست مقابل
نفس نفس زد و این سان گرفت بوی خدا،گِل
جبین تداعیِ نور است و رخ شده مهِ کامل
غرض ظهور یدالله بوده و شده حاصل
الی الصباح قیامت،علی‌ست نقل محافل

دکمه بازگشت به بالا