شعر مدح امیرالمومنین

تا چشم خُم افتاد به سیمای تو ساقی

تا چشم خُم افتاد به سیمای تو ساقی!

مثل همه خَم شد جلوی پای تو ساقی!

دل بست به آن حالت گیرای تو ساقی!

دو بیتی های غدیر

تو دین مرا اگر چه یاری کردی

 در مکتب عشق جان نثاری کردی

 ابلاغ ولایت علی گر نکنی

 انگار نه انگار که کاری کردی

ایوان نجف

عشق من و تو چه ماجرایی دارد

این قصه چه شاهی چه گدایی دارد

من بین صفا و مروه هم می‌گویم

ایوان نجف عجب صفایی دارد

 قاسم صرافان

 

مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی

در زندگیم اگر کمیتم لنگ است

یکسر به لبم علی مدد آهنگ است

از غیر علی مدد نگیرم هرگز

زیرا که مدد ز غیر مولا ننگ است

  حمید ضیاء یزدی

الله کریم است, کرم را به علی داد

حق روز ازل کل نعم را به علی داد

بین حکما حکم حکم را به علی داد

معنای یدالله همین است و جز این نیست

کاتب که خدا بود قلم را به علی داد

احترام علی

دلی که خانه مولا شود حرم گردد

کز احترام علی کعبه محترم گردد

من از شکستن دیوار کعبه دانستم

که هر کجا که علی پا نهد حرم گردد

مدح مولا امیرالمومنین علیه السلام

بر فراز  آسمان  هفتمین

حک شده با خط زیبا این چنین

حب تو حیدر ثواب اندر ثواب

بغض تو با کفر می گردد قرین

الله اکبر

ای ابتدات نقطه پایان آسمان
وی انتهات مثل خداوند, لامکان
ممسوس ذات حضرت الله اکبری
با این حساب , فهم کمالت نمی توان
گفتم : ” چگونه مدح تو خوانم ” ؟ ندا رسید
” درسجده آی و سوره توحید را بخوان ”
ماصنع دستهای شما بوده ایم ؛ پس
اینگونه می شود که تو باشی خدایمان
درکعبه پا نهادی و کعبه شکاف خورد
یعنی که جای توست دل دلشکستگان

تا حاجت تمام دلم را روا کند

تا حاجت تمام دلم را روا کند
باید خدا به پای علی ام فدا کند

آن قدر قیمتی است فدای علی شدن
خود را فداش حضرت خیر النسا کند

تا هست فاطمه به دگر ها نیاز نیست

حقا که حقی و به نظرها نیاز نیست

حق را به شاید و به اگرها نیاز نیست

تو کعبه ای , طواف تو پس گردن من است

پروانه را به گرد حجرها نیاز نیست

چشمان علی علیه السلام

حلقه های چاه را گریانده چشمان علی
آب مدیون دوحلقه چشم گریان علی
نخل ها تنها برای اوست بار آورده اند
جزنمک اما ندیده سال ها نان علی

مدح مولا

باید که تو را حضرت منان بنویسد

در حد قلم نیست که قرآن بنویسد

هر دست گدایی که به سوی تو دراز است

مفهوم قنوتی است که در بین نماز است

دکمه بازگشت به بالا