ام البنین بعد از حسین ام الادب شد
شاگرد درسش , کربلا امّ وهب شد
در تربیت بر مادران هم مادری کرد
شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد
ام البنین بعد از حسین ام الادب شد
شاگرد درسش , کربلا امّ وهب شد
در تربیت بر مادران هم مادری کرد
شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد
آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد
اشک زلال چشم تو آب حیات شد
خون دل تو خون دلم را به شیشه کرد
تا از تو خواستم بنویسم دوات شد
کوه اعتلا ز رفعت ام البنین گرفت
دریا سخا ز رحمت ام البنین گرفت
خورشید اگر که واسطه ی نور عالم است
نور از جمال و طلعت ام البنین گرفت
خودم کنیز توام بچههام نوکر تو
عروسهای من آقا کنیز دختر تو
من آمدم که به پایت فقط بلند شوم
نیامدم بنشینم بجای همسر تو
ادب و غیرت ابالفضلت
همه مدیون مادری تو بود
هر کسی لایقش که حیدر نیست
این علامت ز برتری تو بود
هرگز ندیده کس به دو عالم زن اینچنین
خون خوردن آنچنان و سخن گفتن اینچنین
در قصر ظالمان به تظلم که دیده است
شیرآفرینزنی که کند شیون اینچنین
مادرانه به سیـنه می کـوبید
روضه خوانِ مدینه می بارید
اشکـها رویِ گـونه می لغـزید
علـقمه… قتلـگاه… را می دید
شرمنده ام که سوخت میان شرر پرت
آتش گرفت باغ گل لاله در برت
شرمنده ام که مشک ابالفضل پاره شد
شرمنده رباب شد و کام اصغرت
پشت سرم اسارت و غم روبروی من
آمد تمام ماتم عالم به سوی من
شهزاده ی خرابه نشین را حلال کن
ای عمه , مرگ آمده در جستجوی من
روی لبان هر کسی هم جا نمیگیرد علی
هم وصف او با هرقلم معنا نمیگیرد علی
لطف الهی شاملش باید بگردد بی گمان
درسینه ی هر ناکسی سُکنی نمیگیرد علی
بنام نامى مادر بنام حضرت زهرا
بنام دخت پیمبر دلیل خلقت دنیا
بنام نامى عشق و بنام همسر حیدر
خداى من چه بگویم,چگونه میشود آخر؟
میگن تموم مردم دنیا
مادر ستون سقف هر خونه س
مردی که بی همدم بشه گریه ش
خاموش و بی فریاد و مردونه س