شعر مناجات امام زمان

غم هجران

کشیدم از غم هجران عذاب بسیاری
برس به داد دلم با شتاب بسیاری

به اشتباه در خانه ای زدم هر بار
به چاه رفته دلم با طناب بسیاری

رنج هجران

هر چه میخواهی بخواه اما , ندارم بیش از این
نیست تابِ فاصله در کوله بارم بیش از این

بیستون سینه را کَندی ز مهرت , در خَفا
آشکارا زخم زن بر قلب زارم , بیش از این

فراق

گذشت عمر و نشد جز فراق قسمتِ من
خزان رسید و به سر شد بهارِ حسرتِ من

سپرده ام به صَبا سویت آوَرَد خبرم
دمِ سحر که گذشت از کنارِ تربتِ من

چه باید بکنم

خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم
رفتم از یاد تو انگار! چه باید بکنم

این دوماه از کف من رفت و‌ نکردم کاری
وای از غفلت بسیار! چه باید بکنم

عشق تو

ما همانیم که از عشق تو غفلت کردیم
با همه آدمیان غیر تو خلوت کردیم

جای خالی تو را هیچکس احساس نکرد
به گمانم که به دوری تو عادت کردیم

اشک دوری

ماه صفر گذشت بیا تا سفر کنیم
باید از این دو ماه دوباره گذر کنیم

آقا بیا که دیده ی حسرت کشیده را
با اشک دوری از تو و این ماه تر کنیم

ذوالکرم

 

غائب از دیده ها کجایی تو؟
گل خیرالنساء کجایی تو؟
قوت قلب ما کجایی تو؟
ای ولی خدا کجایی تو؟
نائب مرتضی کجایی تو؟
دست ما جملگی به دامانت,

نگرانم آقا

بی نگاهت بی پناهم,نگرانم آقا
سر به زیر و روسیاهم , نگرانم آقا

غصه ها خوردی برایم همه عمرم اما
من به دنبال گناهم , نگرانم آقا

دلخورم

از خودم دلخورم اقا که تو را یادم رفت
هه ی دویدم پِیِ نفسم که حیا یادم رفت

انتظار فرجت را نکشیدم یک شب
بهر دیدار رُخَت باز دعا یادم رفت

قبولم میکنی؟

بار دیگر آمدم آیا قبولم میکنی؟
من همانم, بنده ی رسوا, قبولم میکنی؟

بی حیایی کرده ام شرمنده ام حالا بگو
روی می گردانی از من یا قبولم میکنی؟

قدم گذار به چشمم

اگر که دنیا دارم اگر که دین دارم
کمند لطف تو را چونکه در کمین دارم

برای خواستنت گرچه غرق تردیدم
ولی به اینکه تو می خواهی ام یقین دارم

عشق این نوکریا

دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا
خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا
منو زیر چتر مهربونیات پناه بده
یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده

دکمه بازگشت به بالا