لحظه ای غافل نباید شد ز دیدارِ شما
گرچه هستم نوکری دلگیر..سربارِ شما
کاش دوری می گزیدم از گناه و معصیت
تا شوم ای یوسفِ غمدیدگان، یارِ شما
لحظه ای غافل نباید شد ز دیدارِ شما
گرچه هستم نوکری دلگیر..سربارِ شما
کاش دوری می گزیدم از گناه و معصیت
تا شوم ای یوسفِ غمدیدگان، یارِ شما
من غیر از عشق تو ندارم کار و باری
یعنی میاید با تو باشم روزگاری
من مانده ام با این همه دل بیقراری
((پایان شب های بلند انتظاری
آیا برای آمدن میلی نداری؟))
من به شوق نگاه معشوقم
مینشینم گذر کند شاید
او که رد شد قسم دهم او را
شب ما را سحر کند شاید
از سینه کشم آهی دنبال تو میگردم
با پای دلم راهی دنبال تو میگردم
تو شاهی و من بنده شاهی به تو زیبنده
زیبنده به تو شاهی دنبال تو میگردم
بار دیگر آمدم پشت درت راهم بده
در زدم گفتم رسیده نوکرت راهم بده
دست خالی آمدم رو برنگردان از گدا
آرزو دارم بمانم در برت راهم بده
تو کجا بغض کجا ما که نمردیم هنوز
ای سفر کرده بیا ، ما که نمردیم هنوز
ما بمیریم ، نبینیم ، تو غربت بکشی
ای عزیز دل ما ، ما که نمردیم هنوز
سفره دار ماه مهمانی تویی
رازق رزق دعا خوانی تویی
بانی چشمان بارانی تویی
با خبر از درد پنهانی تویی
دوباره اشک غم از گونه ام سرازیر است
امام حیِّ من! احیای بی تو دلگیر است
دوباره لیله ی قدر آمد و گمان دارم
مقدر است نیایی؛ فراق تقدیر است
غمت برای دل مبتلای من کافیست
رسد همین که به گوشت صدای من کافیست
دوباره لیلهٔ قدر آمده گل نرگس
بپیچد عطرت اگر در هوای من کافیست
چشم امید گنه کار تو را می خواند
نسخهٔ این دل بیمار تو را می خواند
از مفاتیح رخت حاجت عالم برسد
دائم الذکر در اذکار تو را می خواند
می آورم به روی لبم السلام را
آغاز می کنم سخنم با امام را
ما عاقبت به خیری مان در پناه توست
از ما مگیر این کرم مستدام را
با دلی محزون رسیدم دست من را هم بگیر
ای همه عشق و امیدم دست من را هم بگیر
هر زمان رفتم به دنبال کسی غیر از شما
جز ضرر چیزی ندیدم دست من را هم بگیر