امشب چراغانی دل با نور دلدارم بود
از آسمان مِی می چکد , ساقی رخ یارم بود
تابیده نور دلبرم , ختم شب تارم بود
تنها امیدم تا سحر , این شوق دیدارم بود
امشب چراغانی دل با نور دلدارم بود
از آسمان مِی می چکد , ساقی رخ یارم بود
تابیده نور دلبرم , ختم شب تارم بود
تنها امیدم تا سحر , این شوق دیدارم بود
حسنی هستی و کرم داری
خوشبحالت که تو حرم داری
چه قدر عزت و حشم داری
نکند از درت برم داری!
آمده عشق را کند اثبات
مردی از خانواده ی سادات
حسنی زاده ای جلیل القدر
ساقیِ باده ای جلیل القدر
مطلع شعر به یکباره طرب پوشم کرد
طبع شعر از کرمت باز قدح نوشم کرد
قافیه از قدمت غرق در آغوشم کرد
ماهوالعشق که دیوانه و مدهوشم کرد؟
کارم ز گریه کردن پنهان گذشته است
دردمن از امیدِ به درمان گذشت است
درهم شکسته خاطرم از دوریت حسین
چون قایقی که از دل طوفان گذشته است
گندم ری ثمنت شد, بابی انت و امی
غرق خون کل تنت شد, بابی انت وامی
تو نفس می زدی اما, بین دشمن چه جدالی
بر سر پیرهنت شد, بابی انت وامی
وقتی کسی گم گشته ای را در سفر دارد
دائم دلش با بی قراری دردسر دارد
مشغول هر کاری که باشد باز ممکن نیست
یک لحظه از چشم انتظاری دست بردارد
از فیض این حرم چقدر با صفاست ری
سر منشأ تلألؤ نور خداست ری
فرموده اند شعبه ای از کربلاست ری
اصلا بگو نگین سلیمان ماست ری
از امام مجتبی داری تو نیمی بیشتر
پس اگر عبدالعظیم,عبدالکریمی بیشتر
ای سفیر حضرت هادی برای جامعه
برده ای از «جامعه» سهم عظیمی بیشتر
بازبردم نام تو نام تو عالم گیر شد
عمر ما پای همین نام تو آقاپیر شد
آمدن های تورا ماجمعه ها تلقین کنیم
گفتی آقا زود می آیم ولیکن دیرشد
غریب مانده دلم ای غریب ادرکنی
یگانه قاری امن یجیب ادرکنی
عجیب حسرت شش گوشه دارد این دل ما
اگر تو می شنوی بوی سیب ادرکنی
ساقی نشسته دور او باده زیاد است
از این طرف هم مست آماده زیاد است
زاهد گمان کرده که هر مستی حرام است
هر نعمتی که حق به او داده زیاد است