دیشب از عشق چشمِ من تر بود
عاشقی حرفِ ما و دلبر بود
دلِ گُم گشتهام مرا میبُرد
دلم از کودکی کبوتر بود
دیشب از عشق چشمِ من تر بود
عاشقی حرفِ ما و دلبر بود
دلِ گُم گشتهام مرا میبُرد
دلم از کودکی کبوتر بود
ملائکه همه از خاک سر درآوردند
زمینیان ز شعف , بال و پر درآوردند
ز نور حیدر و زهرا , پسر درآوردند
ز دشمنان و حسودان پدر درآوردند
باید شنید از دو لبت یا حسین را
باید که دید رویِ تو را با حسین را
از آن شبی که خنده زدی در میانِ مَهد
هرشب علی علی شده لالا , حسین را
وقتی که طبع من بدمد سورشعر را
در واژ ه ها به عشق تومحشر شود به پا
تا اینکه جایی از غزلت جایشان شود
هر واژه ای به سمت خدا دست بر دعا
پیش دست علی را گل فشانی کنید
خلق و خوی نبی را نشانی کنید
شبه نبی اکبر لیلا رسید
روزِ جوان شده !برایش جوانی کنید
چون خداما را ز خاک عالی و اعلا سرشت
از علی باید ســــــــرود و از علی باید نوشت
امن و ایمان و امان میــزان و عدل حق علی
بغض حیدر شد جهنم حـــــب مولا شد بهشت
عشقت میان سینهی من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته
ما را سرشته اند علی وارمان کند
حتی نوشته تشنه ی دیدارمان کند
صلاً خدا به روی من و تو حساب کرد
وقتی که خواست برده ی بازارمان کند
از هم آسمان این خانه شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچهی بنی هاشم بوی عطر محمدی دارد
در شبستان زلف توترسا, خال بر گونهی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویتمحراب, وه که لیلا چه معبدی دارد