شهریار سنجری

یا اباعبدالله

نوکرت از هر که دیدم یک سروگردن سر است
نان خور ارباب بودن آبروی نوکر است

گر چه از بوسیدن روی تو محرومم ولی
خاک بوسی تو کارم تا به روز محشر است

دلداده

از ابتدای سخن انتهاش معلوم است
هر آنکه گفت از ایشان بهاش معلوم است

رسیده ام به خدا چون رسیده ام به علی
که ارتباط علی با خداش معلوم است

مولای من

درد و دل های من فروان است
بگذریم از شما چه پنهان است
پیش تو هر کسی که مهمان است
درد هایش نگفته درمان است

کربلا نمی بری ام

برای کشتن من اخم هم کنی کافیست
و قطره ای تو از اشکم که کم کنی کافیست

برای اینکه به سر حد دلخوشی برسم
همین که قلب مرا صحن غم کنی کافیست

دکمه بازگشت به بالا