علیرضا وفایی (خیال)

مادرم گفته که از ام البنین حاجت بخواه

وقت گریه یار وقتی نیست زانو یار شد
تکیه گاه گریه کردن های من دیوار شد

مردم دنیا نمیفهمند ما عاشق شدیم
زندگی کردن برای عاشقان دشوار شد

عاصی شدم از عالم و آدم به ابالفضل

عاصی شدم از عالم و آدم به ابالفضل
از دست جماعت گله بردم به ابالفضل

کردند همه پشت به من نیست خیالی
گرم است بجای همه پشتم به ابالفضل

فاطمه جان

ندیده بود از ما غیر خوبی
همونی که رسید بعدش لگد زد
نه اینکه من بگم ، تو نامه گفته
جدای از لگد ، حرفای بد زد

ماه را دوست دارم

ستاره نبودم ولی ماه را دوست دارم
منم اشک دنباله داری که دنبال یارم

منم التماس دعای گرفتار بی کس
من اشکم ، من آهم ، و من گریه ی زار و زارم

آقای من

کوچه گرد شبِ این شهر پر آزارم من
تا سحر خواب ندارم من و … بیدارم من

کار دستم بده ! من را ز سرت وا نکنی
حَرَجی نیست مرا ، آدمِ بیکارم من

مولای من

گفتند از کرامت تو… مبتلا شدیم
آدم شدیم با کرمت آشنا شدیم

گفتند با کریم که دشوار نیست کار
ای دومین امام حسن! ما گدا شدیم

خاک وطن تا آخر دنیا معطر شد

تشریف فرما گشتی و ایران منور شد
خاک وطن تا آخر دنیا معطر شد

ای شاه بانوی عرب تسلیمتان ایران!
قلب تمام آریایی ها مُسَخر شد

یا ولی الله

پس کجایند اهل ماه رجب؟
روزه داران جبهه ی تقوا
چاکران قبیله ی ایمان
سینه چاکان مخلص مولا

ایها العزیز

روزی بدون گریه ی من سر نمیشود
چشمی شبیه چشم ترم ، تر نمیشود
من تشنه ی محبتم و زر نخواستم
من را ببین ، ببین همه چی زر نمیشود

جانم زینب(س)

نبود و نیست و دیگر هم از مادر نمی آید
یقین دارم که دختر مثل این دختر نمی آید
زنی مانند زینب زاده ی حیدر نمی آید
عقیله یک نفر بوده است پس دیگر نمی آید

یا بنت ولی الله

هوای سوریه کردی برو قمْ زینبِ ایران
هوای کربلا کردی برو تا مشهدِ سلطان

دمشق و کربلا را ما در ایران توامان داریم
رضای ما حسین ماست و معصومه ، زینب جان

یا قمر العشیره

از لب لعل تو پیوسته گهر میریزد
ز دو منظومه ی چشم تو قمر میریزد
اشجع الناس ! ملک پیش تو پر میریزد
با نگاه به تو از شیر جگر میریزد

دکمه بازگشت به بالا