فاطمیه 1404

یا زهرا(س)

تابیدی و به مهر تو جان آفریده شد
پلکی زدی، زمین و زمان آفریده شد

از تار و پود معجر تو پایه‌های عرش
از چین چادر تو جهان آفریده شد

مرا ببخش که محکم به صورتم نزدم

اگر چه غرق خطا هستم و اگر چه بدم
بجز تو سنگ کسی را به سینه ام‌ نزدم

سرم به سنگ نخورده است، سر به راهم‌ کن
سر مرا بطلب تا نخورده بر لحدم

نام تو را نوشتم و دفتر شکسته شد

نام تو را نوشتم و دفتر شکسته شد
جوهر کبود شد، گل پرپر شکسته شد

آتش گرفت خانه و کاشانه، در شکست
با آن، غرور فاتح خیبر شکسته شد

ابر بهاری ام

این روزها شبیه به ابر بهاری ام
در حال رفتنم ، شده ام رود ، جاری ام

زحمت شدم برای تو و خانه ام ، ببخش
برده قرار از دل تو بیقراری ام

بسم رب النور

بسم رب النور، بسم امتحان فاطمه
فی امان الله، یعنی در امان فاطمه

سیب سرخ آفرینش در شب معراج بود
تا قیامت هست شیعه میهمان فاطمه

بی بی جانم

او ابتدای خلقت دادار ، فاطمه ست
او انتهای نعمت بسیار ، فاطمه ست
هم بر خدیجه محرم اسرار فاطمه ست
تنها پناه حیدر کرار فاطمه ست
حتی امید هرچه گنهکار فاطمه ست

تمامِ هستِ علی

امشب تمامِ هستِ علی بندِ یک دم است
هر قدر اگر بگویم از این بیکسی کم است
این بغضِ بی صدایِ نهان در پسِ گلو …
آهی به وسعتِ همه آفاقِ عالم است

اسما بیا که روز جدایی رسیده است

اسما بیا که روز جدایی رسیده است
خواهر! بیا که کار به هجران کشیده است

این روزها که بانوی این خانه هم شُدی
هَر شَب برای فاطمه پَروانه هم شُدی

پس از تو اهل خانه چون پریشانی کیسوها

پس از تو اهل خانه چون پریشانی کیسوها
نمی‌آیند گرد هم مگر با گریه آهو ها

شبیه غنچه‌ها در خود پس از تو معتکف هستند
نمی‌آید دگر سرها برون از روی زانوها

زهرای من

زهرا همیشه عشق در جریان حیدر بود
زهرا همیشه خون در شریان حیدر بود

زهرا ستون خانه‌ی ایمان حیدر بود
ایمان نه تنها بلکه زهرا جان حیدر بود

خورشید عالمتاب من

خورشید عالمتاب من! تابش نکردی
در خانه ات احساس آرامش نکردی
یکبار هم از شوهرت خواهش نکردی
مظلوم من! با ظالمان سازش نکردی

عشق خدا

عشق خداست عاشق زهرا خدای اوست
این شعر اگر قبول کند در ثنای اوست

تطهیر واژه ، شرط شروع قصیده است
در مدح بانویی که حسن خاک پای اوست

دکمه بازگشت به بالا