کبوتریم و پی دانه ی امام حسن
رسیده ایم در خانه ی امام حسن
تمام مردم این شهر , شهرت ما را
شناختند به دیوانه ی امام حسن
کبوتریم و پی دانه ی امام حسن
رسیده ایم در خانه ی امام حسن
تمام مردم این شهر , شهرت ما را
شناختند به دیوانه ی امام حسن
من یتیمم ولی پدر دارم
دست لطف عمو به سر دارم
رفته میدان عمو و از دوریش
دل خون و دو چشم تر دارم
خالی از عشق هرچه غیر از دوست
دست در دست مادر آمده اند
این دوسرباز , این دو شیر ژیان
پا که هیچ است , با سر آمده اند
نیمه شب بود و خوب دقت کرد
که حواس کسی به آن ور نیست
نیزه دار سر پدر خواب است
پس حواسش به نیزه و سر نیست
قبله ی هفتم ما قبله ی هشتم دارد
تا خراسان رضا آینه در قم دارد
توبه شد عاقبت گریه ی هر زائر مست
بر زمین ریخته هر باده که در خم دارد
ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند
مثل حیدر در میان کوچه هایش می کشند
نامسلمان ها به فکر سنّ وسالش نیستند
پابرهنه,بی عمامه ,بی عبایش می کشند
هر اهل دلی یافته راهی به رقیه
پس رو زده با کوه گناهی به رقیه
هروقت نشسته س سر شانه ی عباس
تقدیم شده منصب شاهی به رقیه
منتظر باشید بت ها یک نفر خواهد رسید
از تبار بت شکن ها با تبر خواهد رسید
باز برپا کرده اید این روزها بتخانه را
چون نمی دانید ابراهیم سرخواهد رسید
همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است
چراکه حضرت مشکل گشا اباالفضل است
دو دست داده به راه خدا و پس چه عجب
اگر که معنی دست خدا اباالفضل است
لحظه لحظه عمر من فقط گذشته با حسین
چونکه بر لبم نبوده غیر ذکر یا حسین
دست من به دامن تو بوده هر کجا حسین
چون محل نداده جز تو هیچ کس مرا حسین
وقت بی کسی فقط تو را زدم صدا حسین
یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسین
ببین زمانه چه آورده است بر سر من
نشسته گرد اسارت به روی پیکر من
نپرس موی سفیدم نشانه ی چه غمی ست
نپرس از دل خون و نگاه مضطر من
شب عروسی تان آسمان مصفا شد
زمین پر از برکات خدای اعلی شد
شب فرارغم و ماندن خوشی ها شد
میان عرش خدا بزم شور برپا شد