به نامحضرت دلبر سخن کنم اغاز
به نامنامی او میکنم لب از لب باز
چنان چوطوطی طبعم که سر دهد آواز
پریده مرغدل از سینه می کند پرواز
به نامحضرت دلبر سخن کنم اغاز
به نامنامی او میکنم لب از لب باز
چنان چوطوطی طبعم که سر دهد آواز
پریده مرغدل از سینه می کند پرواز
گر چه از عشق فقط لطمه زدن را بلدیم
گر چه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم
گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم
جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم
تا به لطف دوست نائل می شوی
بر در این خانه سائل می شوی
محفلی بهتر از این محفل کجاست
هم طبیب اینجاست هم دارالشفاست
عشق را در سحر نگاه کنید
ذکر خود را اله اله کنید
گاه تصویر ماه در چاه است
دل ما را محیط ماه کنید
من کافر مسلم شده دین حسینیم
ما مقلد عشق و فرامین حسینیم
این دل حرم کرببلا فخر زمین است
ما در صدد بستن آذین حسینیم
گفتند:عطا نمی شود اما شد
بخشیده خطا نمی شود اما شد
گفتند به این حسین حسین گفتن ها
درد تو دوا نمی شود اما شد
سید مجتبی شجاع
به خدا پای تو مولا, تا ابد میمانم
همه عمر من از کرب و بلا میخوانم
نام تو میبرم و در حرمت مهمانم
یا حسین بر لبم و فاطمه گوید جانم
گدای کوی شمایم همین مرا کافی است
برای نوکرتان منصب گدا کافی است
همیشه آن چه طلب کرده ام به مندادی
همیشه آن چه به من داده ای شماکافی است
دستخودم نبود اگر عاشقت شدم
باورنمی کنم!نه مگر عاشقت شدم!؟
سینیبه دست رد شدم از نو نهالی ام
درهیئت محل به نظر عاشقت شدم
ما قبل خلق گشتنمان مبتلا شدیم
پیش از الست عاشق روی شما شدیم
ما خاکمان ز گرد و غبار قدوم توست
از هرچه هست و نیست به جز تو جدا شدیم
من با حسین آدم و عالم خریده ام
دنیا و آخرت همه با هم خریده ام
شکر خدا که گریه کن روضه ها شدم
با چشمهام چشمه ی زمزم خریده ام