قطره ای بودم وچکیده شدم
سمت دریای تو کشیده شدم
بارهاست سنگ عاشقی خوردم
باز اطراف عشق دیده شدم
قطره ای بودم وچکیده شدم
سمت دریای تو کشیده شدم
بارهاست سنگ عاشقی خوردم
باز اطراف عشق دیده شدم
غزلیّاتِ قدیمّیِّ شما از اول
عشق بوده ست که با دست خدا از اول
خِشت خشتِ همه را با برکاتِ نفسش
پایِ خاکستر خود کرده بنا از اول
دستان تو حالا شده بالاترین دست
جبریل بوسه میزند بر اینچنین دست
خلق ازل , کار ِ ابد بر عهده یِ توست
ای اولین دستِ خدا , ای آخرین دست
کار من نیست که بنشینم املات کنم
شان تو نیست که در دفترم انشات کنم
عین توحید همین است که قبل از توبه
باید اول برسم با تو مناجات کنم
سکوت عین سکوت است, بی همانند است
که پیشوند ندارد, بدون پسوند است
زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست, عین سوگند است
شرع ما می گوید آقا منکرانت منکرند
در جهان پیچیده آوایت ولی آنها کرند
بی جهت در جست و جوی شیر مردی بهترند
چون دلیران جهان هم خاک پای حیدرند
هر آنکه نیست درون دلش ولای تو
به آتشش فکند در جزا خدای تو
تو پادشاهی و بر بام گنبد دوار
در اهتزاز بود تا ابد لوای تو
علی مصداق قرآن مبین است
علی یعسوب دین حبل المتین است
پیمبر خاتم و حیدر نگین است
علی استاد جبریل امین است
من را سر راه او گدا بنویسید
مدیون عطای مرتضی بنویسید
من وصله ی ناجور و سیاهی هستم
من را ز علی کمی جدا بنویسید
نمک سفره ی ارباب غذای دل ماست
عشق حیدر بخداوند بهای دل ماست
اگر این حب علی هست خطا ای عالم
خود الله گرفتار خطای دل ماست
دیوانه ی تو هــر که شد عاقل نمی شود
یک لحظه هم ز عشق تو غافل نمی شود
مـــولا جـواز نوکریم چــون به دســت تو
امضاء و مهر خورده که باطل نمی شود
میگفت حی عالی اعلا : علی علی
در وقت خلق احمد و زهرا , علی علی
آمد زمان پدید و مکان گشت آشکار
تاریخ خلقت است سراپا علی علی