مهدی شریفی

آقای من

«چقدر آه کشیدم برای غربت تو»
کبوترانه رسیدم کنار تربت تو

اگرچه گنبد و گلدسته ای نمی بینم
ولی پر است فضا از شمیم رحمت تو

بارالها

بارالها بار سنگین گناه آورده ام
باز هم بر درگه لطفت پناه آورده ام

روز اول مصحفی خالی به من دادی و من
نامه ای غرق خطا و اشتباه آورده ام

به رسم شهدا

باید که به رسم شهدا توشه گرفت
از اشک و مناجات و دعا توشه گرفت

در ماه ضیافت الهی باید
از سفره احسان خدا توشه گرفت

مهدی شریفی

یادم نرفته

برگشته ام کرب و بلا دور و بر تو
پیچیده عطر لاله های پرپر تو
جان می دهم هر روز بعد رفتن تو
توکشته ی صبری حسین یا خواهرتو

دکمه بازگشت به بالا