مهدی کبیری

بین کفار شدم حافظ ایمان خودم
همه رفتند و منم بر سر پیمان خودم

گوشه ی خلوت خود روضه به پا داشته ام
شده ام گریه کن شام غریبان خودم

پناه حرم

برای اینکه نمیریم دم ابالفضل است
برای زنده شدن بازدم ابالفضل است

چگونه قرص نباشد دل حسین آنجا
که تکیه گاه و پناه حرم اباالفضل است

یا بنت الحسین(ع)

وقتی که شده فاطمه الگوی رقیه
داده ست فلک تکیه به زانوی رقیه

ماه ست گدای سر بازار نگاهش
خورشید بود مشتری کوی رقیه

یا ام البنبن

خانه ای سوت و کور و پیرزنی
خسته افتاده بود در بستر
عرق مرگ روی پیشانی
ونگاهی که مانده بود به در

بابا کجایی

بابا کجایی گل تو
شوق بیابان ندارد
گلبرگ کوچک توان
خار مغیلان ندارد

عرشیان

چون رسید از خدا توان به علی
تڪیه داده ست آسمان به علی

عرشیان بعد پله ی هفتم
تازه دادند امتحان به علی

مادر اسلام

روزی که ابتر خوانده شد پیغمبر اسلام
ام ابیها زاده شد از مادر اسلام

هم حلقه ی عشق نبی را داشت بر انگشت
هم در نابی بود بر انگشتر اسلام

غریب آقام

بین هجومی از خفقان در سیاه چال
پیچیده باز صوت اذان در سیاه چال

درپشت ابر کینه ی ظلمت پرستها
خورشید کرده چهره نهان درسیاه چال

یا ام البنین

ای عروس سفید بخت علی
که سرآمدترینِ دنیایی
در مقامت چه میتوان گفتن
که تو اُمّ الائمه ،زهرایی

وای مادرم

با لکنتش هی گریه میکرد و اذان می داد
گهواره ی خالی محسن را تکان می داد

هر بار از سد سکوت کوچه رد می شد
هر بار روی خاک می افتاد و جان می داد

کلید دار بهشت

مانند عاشقی که پی یار می دود
دنبال او همیشه گرفتار می دود

او نقطه ی شروع جهانست دور او
عالم شبیه حالت پرگار می دود

ولایت حیدر

مانند عاشقی که پی یار می دود
دنبال او همیشه گرفتار می دود

او نقطه ی شروع جهانست دور او
عالم شبیه حالت پرگار می دود

دکمه بازگشت به بالا