چون چشم نیزه قُوّت جان مرا گرفت
پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت
میرفت تا که فاش پدر خوانمت عمو
سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت
چون چشم نیزه قُوّت جان مرا گرفت
پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت
میرفت تا که فاش پدر خوانمت عمو
سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت