کربلا

فراقِ کرب‌وبلا

دلم گرفته ز درد فراقِ کرب‌وبلا
ز اشکِ دیده شده چشم منتظر، دریا

به یادِ تربتِ پاکت به خون نشسته دلم
چو لاله‌زارِ خزان‌دیده ام منِ شیدا

شبِ زیارتِ تو سینه ام شده سنگین
نفس نمی کشد انگار نوکرت آقا

ز حسرت و غم شب های جمعه آشوبم
نشسته‌ام به تمنای صحن تو تنها

اگر اجازه دهی کربلا بمیرم من
همینکه زل زده باشم به گنبد سقا

نسیمِ روضه مرا می برد به سمت حرم
که بر مشام من آورده بوی سیب ات را

به گوشِ جان رسد از نینوا صدایِ عطش
میان ناله ی جانسوز مادرت زهرا

سلام بر لب عطشان تو حسین غریب
سلام بر تو و بر اشک زینب کبری

هنوز هم ز غمت شعله می کشد قلبم
چه کرده ای تو به جانم شهید عاشورا

جابر عابدی

کربلا غوغاست

هر شبِ جمعه‌ کربلا غوغاست
شبِ اندوه حضرت زهراست

شب جمعه شب زیارتیِ
حرم پاک سیّد الشهداست

نوحوا علی الحسین

نوحوا علی الحسین چه رنجی کشیده است
آنکه قدش ز بار مصیبت خمیده است

نوحوا علی الحسین بنالید در غمش
چون مادری که ماتم فرزند دیده است

یا سید السجادین (ع)

خوب شد , ایران ما یک سهم از زهرا گرفت
خوب شد یک زن , میان خاندانت جا گرفت

لطف کرده فاطمه , ما را حساب آورده است
خوب شد این دفعه این عرض دعای ما گرفت

السابقون السابقون

می نویسم عشق و بی تردید می خوانم جنون
هرکسی دیوانه تر السابقون السابقون

می نویسم عشق و بی تردید می خوانم حسین
عاقلان دانند لکن اکثرا لایعقلون

جانم حسین(ع)

فاطمه دختر من گریه نکن
دلم و با گریه هات آتیش نزن
چی شده که انقدر پریشونی
گریه خوب نیست برا تو دختر من

عزیزم حسین(ع)

دیگر برای زندگی ام علت آمده است
امشب به دوش کل جهان منت آمده است

خورشید بعد این همه سال از تولدش
فهمیده تازه دور زمین حرکت آمده است

عزیزم حسین(ع)

هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

عزیزم حسین(ع)

رود سمت خانه ی دریا قدم برداشته
دامن دشتِ پر از آلاله نم برداشته

تا که بنویسد به روی پلک او “فَتحًا مُبین”
حضرت حق از پر فطرس قلم برداشته

جانم حسین(ع)

صدای پای خدا می‌رسد به گوش بیا
سبو به دست و غزلخوان و باده نوش بیا
بگیر بیرق میخانه را به دوش بیا
به بزم آمدن پیر می فروش بیا

طراوت عشق

چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین

بگو که نام مرا دل شکسته بنویسند
بگو! که می‌رسد از راه کاروان حسین

سالار زینب(س)

روی شانه بار سبو می کشم
سر راه میخانه هو می کشم

کمی تربت کربلا دستم است
به یاد حرم باز بو میکشم

دکمه بازگشت به بالا