چقدر سخت کشیدی نفس آخر را
ریختی در وسط معرکه بال و پر را
یادگار پدر خاک,به خاک افتادی
رنگ تکرار زدی خاطرهء مادر را
چقدر سخت کشیدی نفس آخر را
ریختی در وسط معرکه بال و پر را
یادگار پدر خاک,به خاک افتادی
رنگ تکرار زدی خاطرهء مادر را
شیری از بیشه روان جانب میدان شده بود
به سوی معرکه میرفت و رجزخوان شده بود
کفنی را به تنش کرده عموجان حرم
میچکد از لب او نام کریمان حرم