اشعارمحرم

چقدر سخت کشیدی نفس آخر را

چقدر سخت کشیدی نفس آخر را
ریختی در وسط معرکه بال و پر را

یادگار پدر خاک,به خاک افتادی
رنگ تکرار زدی خاطرهء مادر را

شیری از بیشه روان جانب میدان شده بود

شیری از بیشه روان جانب میدان شده بود
به سوی معرکه میرفت و رجزخوان شده بود

کفنی را به تنش کرده عموجان حرم
میچکد از لب او نام کریمان حرم

دکمه بازگشت به بالا