اشعار امام نقی

سایه ی لطف

شروع عشق به نام خدا به نام شما

من آفریده شدم تا شوم غلام شما

هزار شکر نبوده هنوز روی سرم

به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما

بیرق دجال

متوکل شدن چه آسان است در دلی میلشر اگر باشد

سهم ابلیس می شود انسان از خدا بی خبر اگر باشد

می کشد شعله روح شیطانی از دل ازدحام و می شکند

حرمت عصمت خدا, حتی فاطمه پشت در اگر باشد

غم هادی دارم

اهل دردم غم هادی دارم

سامراییاست دل بی تابم

زنده یفیض مدام یارم

مرده ییک نفس سردابم

قسمت

هرکه یکجور قسمتی دارد

سامرایتوغربتی دارد

خوش بهحال کسی که نوکر توست

واقعاچهسعادتی دارد!

نقی صدایم بزنید

ای اهل جهان همه مرا بشناسید

زین پس همتان “نقی” صدایم بزنید

این نام جهانی شده شُکْرالِلّه

تاکور شود هرآنکه نتواند دید

 داود رحیمی

دکمه بازگشت به بالا