اشعار روضه امام حسن ع

هم نوا

آسمان هم نوای غربت تو
حرفی از قصّه ی فدک دارد
مقتلت واژه هایی از جنس
زخم های دل و نمک دارد

شعر روضه امام حسن (ع) در فاطمیه

سالها رنج مستمر دارد

باخودش داغ مستتر دارد

خودش این روزها پسر دارد

از همه غصه بیشتر دارد

شکر خدا که بر دل من کارگر شدی

شکر خدا که بر دل من کارگر شدی
مرهم شدی شراره شدی شعله ورشدی

آتش گرفته ای چو دل پاره پاره ام
تا که ز غصه های دلم با خبر شدی

دردی در این دل است که درمان نمی‌شود

دردی در این دل است که درمان نمی‌شود
داغ عزای کوچه که پایان نمی‌شود

درمان دل به زهر هلاهل شنیده ای
دردم به غیر زهر که درمان نمی‌شود

روضه خوان کوچه

آهم که آسمان مرا غرق دود کرد

اشکم که چشمهای مرا سرمه سود کرد

من روضه خوان کوچه ام و داغهای آن

همراه پاره های دل من نمود کرد

یاد آن کوچه

به دلشعله ورم سایه ی دریا افتاد

عاقبتقرعه به نام من تنها افتاد

زهر همسوخت به حال جگر سوخته ام

شعله شدآب شد و خون شد و از پا افتاد

غریب

ای مرحمی که برجگرم شعله ور شدی

سوزاندی ام چنان وچنینن کارگر شدی

عمری به انتظارنشاندی مرا ولی

شادم که لااقل توزمن باخبر شدی

دکمه بازگشت به بالا