نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد
نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد
کس ندیده است گلی دروسط یک کوچه
با هجوم خطر صاعقه پرپر گردد
نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد
نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد
کس ندیده است گلی دروسط یک کوچه
با هجوم خطر صاعقه پرپر گردد
مانده حسن چشمان خواهر را بگیرد
یا آن طرف دست برادر را بگیرد
آشفته بازاری ست,گویا هیچ کس نیست
قدری جلوی بانی شر را بگیرد