اشعار شب نهم محرم

ادرک اخا

نگاه علقمه خندید و در سجود افتاد
همین که سایۀ سروش به روی رود افتاد

قدم به آب که زد موج موج طوفان شد
عروس آب به پای مهِ وجود افتاد

عمود آهنین

تا خیمه ها عباس دارد غم ندارم

پشتم به تو گرم است ای کوه وقارم

من رحمت الله و تو پرچم دار فضلی

بوسیدن دستان تو شد افتخارم

دکمه بازگشت به بالا