قربان آقایی که بی منت عطا دارد
در روستا اندازه دنیا گدا دارد
دستی که آوردیم سویش پرشد و برگشت
یک دست هم در محضر خوبان صدا دارد
قربان آقایی که بی منت عطا دارد
در روستا اندازه دنیا گدا دارد
دستی که آوردیم سویش پرشد و برگشت
یک دست هم در محضر خوبان صدا دارد
آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد
قسمت نشد حاجی شود, حق بی قرارش شد
یک روز بین شیرها الله اکبر گفت
شیر درنده محو او گشت و دچارش شد
روی در خانه همینکه ردّ غم افتاد
پرچم سیاهی سر در بیت الکرم افتاد
شد محسنیه خانه ی ما بعد از آن روز و
جبریل هم وقت رسیدن دم به دم افتاد
وقتی طریق و منطق اسلام باشد او
باید همیشه در پی اکرام باشد او
تفسیر آیه آیه ی وحی است حرکتش
باید شبیه ساحل آرام باشد او
قرار شد که شود قبله از همان بنیاد
خدا به صاحبمان لوح پادشاهی داد
نشسته موج ملک صف به صف پی امداد
زمین بهانه شد و شهر طوس شد ایجاد
برای گردش خورشید دور گوهرشاد
دعا کنید شب گریه آورش نرسد
و جانِ او به لبانِ مطهرش نرسد
هنوز هم که جوادش نیامده از راه
دعا کنید نفسهای آخرش نرسد
ناله یِ واعطشا بر جگرش می افتاد
آب میدید به یادِ قمرش می افتاد
بی سبب نیست که از جمله یِ “بَکّائون” است
اشک از گوشه یِ چشمانِ ترش می افتاد
منت از این خانواده هر کسی بهتر کشید
درد طعنه از زبان این و ان کمتر کشید
تا در این خانه باشم ابرویم میدهند
در به در شد هرکسی که دست از دلبر کشید
ای که هستی رئیس مذهب ما
چقدر حوزه ات مسلمان ساخت
گوشه از کلاس درس شما….
نفست جابر بن حیان ساخت