دوباره آمده ام تا سفارشی بدهم
برای خانه من در بساز ای نجّار
دری که کنده نگردد به ضربه لگدی
دری مقاوم محکم ز بهترین الوار
دوباره آمده ام تا سفارشی بدهم
برای خانه من در بساز ای نجّار
دری که کنده نگردد به ضربه لگدی
دری مقاوم محکم ز بهترین الوار
در پیچ کوچه بود, که ولگرد ِ لعنتی…
با سنگ زد به آینه, بی درد ِ لعنتی
دیدم به جنگ مادر رنجورم آمده !
فریاد می زدم :« برو نامرد ِ لعنتی»