محبوس کرده در وسط سینه آه را
کرده اسیرخود دل خورشید و ماه را
او بانی نجات تمام اسیرهاست
یوسف اگرچه سهم خودش کرده چاه را
محبوس کرده در وسط سینه آه را
کرده اسیرخود دل خورشید و ماه را
او بانی نجات تمام اسیرهاست
یوسف اگرچه سهم خودش کرده چاه را
تازیانه ضربه اش برای گونه مُهلک است
مُهلک است اگر به دست سِندی ابن شاهک است
جز سکوت فاطمیِّ تو که کرده عاجزش
ذکر یا علی علی برای او مُحرّک است