اشعار مدح مولا

برای مدح حیدر در دهان خود زبان دارم

برای مدح حیدر در دهان خود زبان دارم
ازین رو بر لبم هر دم کلامی در فشان دارم
دخیل جان خود را بر در این آستان دارم
رگ حبل الوریدم را به دستش ریسمان دارم

ناشدنی زیر سایه ات شدنی شد

ناشدنی زیر سایه ات شدنی شد
شیوه ی عشاق کشورت قرنی شد
عشق میان من و تو چون علنی شد
علت مرگم فمن یمت یرنی شد
عاشق قبرم که در کنار تو باشم

کاری نکرده نام ما را گدا نوشتند

کاری نکرده نام ما را گدا نوشتند
در جمع نوکران آل عبا نوشتند

من که به قدر کلب کوی علی نبودم
اصلا کسی نبودم من را چرا نوشتند؟

چیزی به جزنامت برای ماسندنیست

چیزی به جزنامت برای ماسندنیست

جزحرف عاشق هیچ چیزی مستندنیست

این خانه لو رفته ست در جمع گدایان

اینجا کسى که دست خالى میرود نیست

شق القمر

چو شهر علم بنا گشت در علی بشود

بدا به حال آن کسی که بر علی بشود

غدیر! صحنه اوج ولایت است ببین

پیامبر آمده از هر نظر علی بشود

چه حسابی چه کتابی؟

از خمره ی چشمت برسان جام شرابی

مهمان لبم کن دو سه پیمانه ی نابی

بیمار نگاه تو ام ای یوسف مصری

باز آی به دیدار زلیخا به صوابی 

دوبیتی علوی

همـــوارهســه نام ازلــی بر لب ماست

هر کار کهگوینــــد بلـــی بر لب ماست

دشمن , به چه فکرمی کند وقتــی که

الله و محمــــدو علـــی بر لب مـــاست

ما بی دلان ِ

ما بی دلان ِ بیدلی عشق دلبریم

در وادی جنون به تمنای قنبریم

صبح جلا که عالمیان غرق حسرتند

ما سرخوشان نوش می از جام ساغریم

خداوند علی گفت

و خداوند علی گفت و چنین خلقت کرد

دیگران را  پس از آن خلق پیِ حیرت کرد

در دل کعبه نشستی و دلش روشن شد

کعبه حاجی شد و آماده‌ی چرخیدن شد 

شهنشاه نجف

با علیبودن شرف هست و یقین

بی علیبودن نباشد کار دین

ای جماعتعشق من عشق علی است

قلب وروحم با نگاهش منجلی است

گدای علی

در کشورم گدای علی موج می زند

شکر خدا ولای علی موج می زند

خالی نرفته دست گدایان مرتضی

دست گدا عطای علی موج می زند

اگر به حکم تو باشند

اگر به حکم تو باشند باد و آتش و آب

و یا به دست توگردند سنگ و گل زر ناب

اگر مطیع توگردند خلق روی زمین

وگر مسخر گرددتو را خور و مهتاب

دکمه بازگشت به بالا