اشعار مدح کریم آل طاها

یاکریم ها

خاکی شده است بال و پرِ یاکریم ها
چون بوده اند زائرِ صحنِ کریـــم ها

مولایِ بی حرم حسن و بی کفن حسین
فرقـــی نمی کند غمِ این یاکریـــم ها

تمام قدرت

نماز صبح دو عالم شود قضا گر او
چو لحظه ای بِدَمد یا کِشد نقاب از رو

دو چشم چشمه ی آب حیات و لعل لبش
به دردهای دو عالم بُوَد همین دارو

به سمت گدا

کریم هستی و الطاف بی حدی داری

میان ما به کرامت زبانزدی داری

گداست در به در رزق خود ولی اینجا

شما به سمت گدا رفت و آمدی داری

بخت و اقبال دلم واشد به دستان حسن

بخت و اقبال دلم واشد به دستان حسن
بی سر و پایی ام آقا شد به دستان حسن

قطره قطره حب مولا در دلم بارید اگر
اصلا انگاری که دریا شد به دستان حسن

دکمه بازگشت به بالا