اشعار مذهبی هیئت

گریۀ عاشقانه ام

مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه ام
دانه سرشک دیده و ناله شده ترانه ام

منکه دمد ز حجره ام نور به چشم قدسیان
دود به آسمان رود از در آستانه ام

ای امام عسکری

گفت ابوهاشم که بود از یاوران عسکری

آن که جانش بود پُر از عشق آن مِهر هُدی

گشتم از ظلم و جفای دشمنان اهل بیت

روزگاری در غل و زنجیر و زندان و بلا

مثل گل می‌خندی

چشم تا وا می‌کنی چشم و چراغش می‌شوی
مثل گل می‌خندی و شب بوی باغش می‌شوی
شکل «عبدالله»ی و تسکین داغش می‌شوی
می‌رسی از راه و پایان فراقش می‌شوی

ای هست و بودِ خلقت

ای آفتاب, سایه نشین جمال تو
ای عمر خضر, بسته به آب زلال تو
ای نیستی خلق دو عالم, زوال تو
ای هست و بودِ خلقت و هستی, وبال تو

کوچه

دستی آمد به روی صورت تو جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت

یکنفر که دلش از بغض قدیمی پر بود
ضربه ای زد به در خانه و در را انداخت

خسته و لب تشنه

کربلا غوغا شد,
وای از آن لحظه که خورشید ولا تنها شد,

همه جا ریخت بهم,
در دل کرببلا سیل بلا برپا شد

امان‌نامه

سهم من از زندگی چیزی به غیر از غم نشد
هیچکس غیر از برادرهام غمخوارم نشد

بعد تو عباس, زینب ماند و این نامحرمان
بعد تو دیگر برایم هیچکس محرم نشد

بوریا

 

اگر که ذکر لبم غیر ربنا نشود

به جز وصال تو مقصود آتنا نشود

چقدر هی شب جمعه بیاید و برود

و روزی من بیچاره کربلا نشود؟

شعر مدح و مرثیه حضرت ام البنین (س)

ای مایه ی فخر جهان… ام البنین
نور زمین و آسمان… ام البنین
ای نور جمع قدسیان… ام البنین
صاحب کرم در هر زمان… ام البنین

زبانحال امیرالمومنین پس از شهادت حضرت زهرا (س)

شده ام بی قرار, بی زهرا
مثل ابر بهار, بی زهرا

وای بر زندگی پس از یارم
اُف بر این روزگار, بی زهرا

دکمه بازگشت به بالا