بالا نرفت سوز صدایی که داشتم
کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم
حال و هوای پاکیَم از دست رفته است
یادش بخیر حال و هوایی که داشتم
بالا نرفت سوز صدایی که داشتم
کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم
حال و هوای پاکیَم از دست رفته است
یادش بخیر حال و هوایی که داشتم
بر ناله های بی اثرم توبه می کنم
بر حال و روز پر شررم توبه می کنم
با گریه های خویش به جایی نمی رسم
حالا بر اینکه بی سپرم توبه می کنم
توبه به لب دارد قرار ندارد
فکر از آغوش تو فرار ندارد
خسته ز افعال آمده که ببینی
غیر خودت با کسی که کار ندارد