اشعار مناجات با خدا

صوت مناجات

همین که صوت مناجات در فضا پیچید

نسیم بخشش ورحمت به هرسراپیچید

برای بال زدن درب آسمان باز است

دوباره عطرخوشی در دل هوا پیچید

من را سحر برای خودت انتخاب کن

من را سحر برای خودت انتخاب کن

با توبه آمدم روی من هم حساب کن

طومار جرم من نکند رو کنی به حشر

ستار باش و پرده بپوشان, حجاب کن

وقتِ خداحافظیه

وقتِ خداحافظیه, مهمونی ام تموم شد!

حسرتِ این روزایِ خوش, بغضی توی گلوم شد

صاب خونهممنون توأم, هیچ چیزی کم نذاشتی

با اینکهلایق نبودم, سنگ تموم گذاشتی

 نمی تونم دلبِکنم, جدایی خیلی سخته!

 بدرقه رفتناینطوری, خدایی خیلی سخته!

ماه رمضونکجا میری!؟ نرو دلم می گیره

از این بهبعد باز غروبا, بی تو دلم می گیره

تا سال بعدچیکار کنم! زنده شاید نباشم

با چشم گریوندوباره, از تو باید جداشم

حرف جدایی کهمیشه, دلم عزا می گیره

دلم به یادِروضه های کربلا می گیره

**

حسین من نروبمون, سایه ی روسرم باش

حالا که عباسندارم, پناه این حرم باش

دلم شده پشتِسرت, مثل موهات پریشون

خودت بگوچیکار کنم, تنها تو این بیابون

داداش نروتورو خدا, نذار که در به در شم

نذار با شمرو حرمله, تا کوفه همسفر شم

شاعر : وحید قاسمی

 

میکده ی عشق

عمریست که در میکده ی عشق مقیمیم

روزی خور خان کرمو جود رحیمیم

بی شک بُود ازیُمن ولای شه ابرار
کز دوزخ دادارچنین طرد و رجیمیم

آخر عشـق

آخرعشـق تو مرا اهل سحــر خواهد کرد 

چشمخشکیده ام از مهر تو تر خواهد کرد 

بندهءخوب شدن بسته به یک غمزه توست 

گوشهچشمت دل ما زیر و زبر خواهد کرد 

گوشه چشمی اگر


گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد

دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد

اگر از شانه ی من بار گنه بردارید

پای این بنده هم از عرش فراتر برسد

ذکر شبانه

مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست

چرا که سهمیه ام غیر روسیاهی نیست

همیشه غیر تو را کرده ام طلب از تو

ببخش! نیت و مقصود من الهی نیست 

دل خستگان

کو یک نفر که یاد دل خستگان کند؟

یا لا اقل حکایت ما را بیان کند

من زیر بار معصیتم ضعف کرده ام

دستی کجاست تا مدد ناتوان کند

لحظه تنهائی

باز امشب لحظه تنهائیم

فکر کردم بر دل دنیائیم

بسکه زنجیر بدی محکم شده

روزگارم دائما درهم شده

سر شکستن ز غم دوست جگر می خواهد

توبه از جرم وخطا,حال سحر می خواهد

خلوت نیمه ی شب اشک بصر می خواهد

وادی طور همین هیئت هر هفته ی ماست

دیدن نور خدا اهل نظر می خواهد

دار عشق

ما عمر خویش وقف خرابات کرده ایم

از لطف باده, کسب کمالات کرده ایم

با میگسارها, همه شب تا دم سحر

با خالق یگانه مناجات کرده ایم

ای خدای من

در پیشگاه قدسی تو ای خدای من

می دانم اینکه رنگ ندارد حنای من 

از بس که توبه کردم و توبه شکسته ام

چنگی به دل نمی زند این توبه های من

دکمه بازگشت به بالا