دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز
کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز
آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر
منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز
دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز
کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز
آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر
منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز
انعکاس شور و امید شعف باب الجواد
زائر تو ایستاده جان به کف باب الجواد
این بلا تکلیفی اش ارثیه کرب و بلاست
یک طرف باب الرضا و یک طرف باب الجواد
ما اسیران و فقیران و یتیمان توایم
لحظه شادی و غم دست به دامان توایم
گر نیاییم به پابوسی تو می میریم
همگی ماهی دریای خراسان توایم
تا کنم حرف عشق را اغاز
بسم ربالرضا دهم اواز
برحریر خیال می پیچد
رشتهفکر عاشقان با ناز
با دلی محرم,طواف حج سلطان آمدم
حاجی ام از آنزمانی که خراسان آمدم
در کنار تو بهحس بی نیازی می رسم
درد دارم بی توکه دنبال درمان آمدم
زردی گنبد عیان شد, شوق رضوانم گرفت
ابر رحمت شد هویدا, باز بارانم گرفت
اشک من جاری شد و جاری شد و دیدم که اشک
گرد روی پردهء قلب مرا با نم گرفت
روز ولادت تو غزل آفریده شد
مفعول و فاعلات و فعل آفریده شد
پلکی زدی و معجزه ای را رقم زدی
از برق چشمهات زحل آفریده شد
مهرت نشسته بر دل من ایهالرئوف
هستی تمام حاصل من ایهالرئوف
عشق تو گشته قاتل من ایهالرئوف
نامت علاج مشکل من ایهالرئوف
باید چگونه عرضه کنم گریه هام را
این شوق گیر کرده ی بین صدام را
تکرار می کنم که سلام علی الرئوف
تا بشنوم دمی ” و علیک السلام ” را
با شوق زیارت تو راهی شده ام
در حوض عطوفت تو ماهی شده ام
ناواردم اما روی این گنبد زرد
شادم که منم کفتر چاهی شده ام
قطعه قطعه زمین پر از شور است
نغمه ها در ردیف ماهور است
دل مهدی فاطمه شاد و
آسمان صحن بارش نور است
ضریح , اشک , دخیل ,آه یک گدا یعنی….
نگاه ,عشق , تمنای کربلا , یعنی…
دو چشم خیس ,دو دست ,این دل ,این دعا ,یعنی
شتاب نور , صدا , حضرت رضا , یعنی