اشعار پیامبر اکرم ص

لاجرعه ریخت می به گِل آفریدنت

لاجرعه ریخت می به گِل آفریدنت
پیچید عطری از نفحات وزیدنت

نوبت رسیده بود به انسان کاملش
آیینه ای گذاشت خدا در مقابلش

درحسینیه ی جبین روضه است

درحسینیه ی جبین روضه است
خط به خط گریه, چین به چین روضه است

آسمان گریه کرده بالاخره
هرشبی راکه درزمین روضه است

پس از تو ای پدر قدم خمیده

پس از تو ای پدر قدم خمیده

عجب ارثی به زهرایت رسیده

نه تنها قامتم از غم کمان شد

که از هر تار مویم زد سپیده

دخترم گریه ی تو پشتِ مرا می شکند

دخترم گریه ی تو پشتِ مرا می شکند
بیش از این گریه مکن قلب خدا می شکند

چه کُنی بر دل خود آب شدی از گریه
بغضِ سر بسته از این حال و هوا می شکند

دکمه بازگشت به بالا