بغض بابا وسط سفره ی افطار شکست
هی فرو خورد و فرو خورد و به هر بار شکست
حفظ ظاهر بخدا سخت تر از هر کاری ست
چهره ی پیر پدر پای همین کار شکست
بغض بابا وسط سفره ی افطار شکست
هی فرو خورد و فرو خورد و به هر بار شکست
حفظ ظاهر بخدا سخت تر از هر کاری ست
چهره ی پیر پدر پای همین کار شکست
بازم شب قدره و بیقراری
غلت میخوره رو گونه های خیسم
بازم شب قدره و حاجتام و
یکی یکی با گریه می نویسم
به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
حضور تو تنها نفس می دهد
به حال و هوای شب قدرها
تکرار در تکرار هر سال خودم هستم
دنبال تو نه بلکه دنبال خودم هستم
عمری کمر بستم به گمراهی خود , افسوس
با چشم دل دیدم که دجّال خودم هستم
بنا شدیم که باشیم ما خراب حسین
به فکر برده مرا روضه های ناب حسین
به لحظه های پر از بُهت و التهاب حسین
به ناله های رباب و دل کباب حسین
شب بود وشهرکوفه پر از آه و درد بود
حال و هوای کوفه غم انگیز وسرد بود
شب بود و ظلمتی که فضارا گرفته بود
از بار غم تمامیِ دلها گرفته بود
در گدایی خودت نام مرا مشهور کن
دستهایم را ز دامان بقیه دور کن
چند وقتی میشود که چاه تاریکی شدم
قلب تاریک مرا ای ماه غرق نور کن
در دلم آتشی از داغِ تو برپا شده است
بیشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است
لَختهخون بسته ببین چادرِ مادر امشب
قامتت سرخ شده , قامتِ من تا شده است
به این طریق خدایی کسی کجا بکند
که ما خطا بنماییم او عطا بکند
نه بندگی نه رفاقت نه عاشقی کردیم
برای کار نکرده چه لطف ها بکند
میان آتش خیمه عقیله سوخت حسین
غروب روز دهم یک قبیله سوخت حسین
هنوز لحظه ی افتادن تو یادم هست
جدال بر سر پیراهن تو یادم هست
عیب این است دگر بال و پری نیست که نیست
سحر و نافله و چشم تری نیست که نیست
در من خسته پس از این همه سال ازادی
حال جز توبه شکستن هنری نیست که نیست
ای هست من زهست تو یامرتضی علی
دست خداست دست تو یا مرتضی علی
چشم کسی ندیده به هنگامِ کارزار
یکدفعه هم شکست تو یا مرتضی علی