از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین
دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین
از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین
دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین
می نشینم , در خیالم با تو خلوت می کنم
باز هم دل را به پابوسیت , دعوت می کـنم
می روم با سر فرو , بین فُراتِ اشکِ خویش
“ارتمـاسی”هم شده غـسـل زیارت می کنم
بر روزگار زار خودم گریه می کنم
بر دوری ام ز یار خودم گریه می کنم
سال هاست می شود حرمت را ندیده ام
از دوری از دیار خودم گریه می کنم
هرزمان از غیب برگوش درون
آیدم بانگ الیهِ الرّاجِعونْ
سیر تا عرش خدا,گر بایدت
اقتدا بر شاه بی سر بایدت
آخرش دیدی چه آمد بر سرم؟کاری بکن
ای امید قلب و چشمـــان ترم کاری بکن
تا که از چشمت نیوفتادم بیا و زودتر
باز هم از روی احسان و کرم کاری بکن
شادی جهان هیچ است عشق است همین غم را
هرثانیه میخواهیم این عالم ماتم را
همدست ملائک شد شد آبرویش تضمین
دستی که در این شبها برداشته پرچم را
دارم از طفلی خودم را بی قرارت می کنم
هر چه دارم یا ندارم را نثارت می کنم
تو قتیل گریه ای, پس من برای گریه ام
دیده ام را وقف چشم اشک بارت می کنم
وام گرفته از غزل استاد لطیفیان
اشک ما وقف عزای پنج تن
بچه های ما فدای پنج تن
رونقی این سفره هامان دارد از
برکت و لطف و عطای پنج تن
خوش به حال هر کسى که روضه دعوت می شود
«هیأتی» از جانب زهرا حمایت می شود
بس که شأن و منزلت در روضه خانه ریخته
هر که یک دفعه بیاید , پیش کسوت می شود
هزار شکر بنای شما به دعوت ماست
شب محرم تو لحظهی قیامت ماست
کسی که آمده روضه بهشت را دیده
هر آن کجا که عزای شماست جنت ماست
تنت حس می کند گم کرده ای جای گلویت را؟
کــه روی خاک می بیــند رَدِ پای گلویت راژ
دَرِ دنیــای درد و داغ , وا شد رو به ما وقتی
به دشــت خون بنا کردند دنـیای گلویت را
آنچنان که بارش باران نم نم دیدنی است
چشم خیس گریه کن های شماهم دیدنی است
هم نزول حضرت جبریل سوی روضه ها
هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنی است