اشکی چکید و چشم همه را بهار کرد
نوری رسید و دیده ی ما بی قرار کرد
از روزنی دمید و دل ما را شکار کرد
ما را اسیر پنجره های نگار کرد
اشکی چکید و چشم همه را بهار کرد
نوری رسید و دیده ی ما بی قرار کرد
از روزنی دمید و دل ما را شکار کرد
ما را اسیر پنجره های نگار کرد
نقاره می زنند چه شوری به پا شده
عمری دلم مریض امام رضا شده
پابوس شاه طوس میاید مسلما
جامانده ای که تشنه ی کرببلا شده