ازدرد غربت داشت کوثر گریه میکرد
زهرابه روی قبر مادر گریه میکرد
خاکمزار مادرش را میگرفت و
بادست خود میریخت بر سر گریه میکرد
ازدرد غربت داشت کوثر گریه میکرد
زهرابه روی قبر مادر گریه میکرد
خاکمزار مادرش را میگرفت و
بادست خود میریخت بر سر گریه میکرد
دوبارهغرق عزا پُر ز داغ و ماتم بود
وجوددختر پیغمبری که خاتم بود
برایفاطمه دلشوره داشت در دم مرگ
دراحتضار , دل مادری پر از غم بود
کفننداشت , ردایِ پیمبر دو سرا
تمامخواهش بانوی هر دو عالم بود
دوبارهآمده جبریل دست پُر ز بهشت
شکستبغض پیمبر که یک کفن کم بود
اگرچهمکه ولی گریه کربلایش کرد
شبِدهِ رمضان چون دهِ محرم بود
کنارداغ خدیجه چه روضه ای میخواند
حسیننیست ولی روضه اش فراهم بود