نیستی و نیست دراین خانه دیگرجای من
بوی دستان تومانده روی نان زهرای من
محمدحسن بیات لو
نیستی و نیست دراین خانه دیگرجای من
بوی دستان تومانده روی نان زهرای من
محمدحسن بیات لو
مشهد چه شکوه و کبریایی دارد
این کعبه عجب برو بیایی دارد
هر روز در ایوانِ طلا می گویم
ایوانِ نجف عجب صفایی دارد
حسن لطفی
ضرب داس باغبان ساقه ی گل را میشکست
بلبل از فرط غریبی به تماشا مینشست …
شاعر : علیرضا انصاری
گرچه از لطف پدروار علی سرشارم
هر چه دارم ز غلامی محمد دارم
سید پوریا هاشمی
دگــر نــباف پــیرهــن تــازه فــاطـمــه
شد پنبه رشته های تو با داغ محسنت
******
نه کوچه نه غلاف نه سیلی نه میخ در
بــیمار کــرده اســت تـو را داغ محسنت
شاعر : حسین صیامی
من شدم عاشق تو یا تو شدی عاشق من؟!
لطف ارباب به نوکر چه زیاد است زیاد…
رضا قربانی
زحمتی دارم برایت ای فلک جان حسین
می شود روزی اشکم را ز بارانت دهی؟
محمدمهدی عبدالهی
ش
می دید خدا درد خماری جهان را
پس کرب وبلا ساخت خماری رود از یاد
مسعود مهربان