جابر عابدی

فراقِ کرب‌وبلا

دلم گرفته ز درد فراقِ کرب‌وبلا
ز اشکِ دیده شده چشم منتظر، دریا

به یادِ تربتِ پاکت به خون نشسته دلم
چو لاله‌زارِ خزان‌دیده ام منِ شیدا

شبِ زیارتِ تو سینه ام شده سنگین
نفس نمی کشد انگار نوکرت آقا

ز حسرت و غم شب های جمعه آشوبم
نشسته‌ام به تمنای صحن تو تنها

اگر اجازه دهی کربلا بمیرم من
همینکه زل زده باشم به گنبد سقا

نسیمِ روضه مرا می برد به سمت حرم
که بر مشام من آورده بوی سیب ات را

به گوشِ جان رسد از نینوا صدایِ عطش
میان ناله ی جانسوز مادرت زهرا

سلام بر لب عطشان تو حسین غریب
سلام بر تو و بر اشک زینب کبری

هنوز هم ز غمت شعله می کشد قلبم
چه کرده ای تو به جانم شهید عاشورا

جابر عابدی

علی بود علی

آنچه با عشق پدر داشت، علی بود علی
هر چه اولاد پسر داشت، علی بود علی
پسر فاطمه خورشید تمام عالم
دور خود هر چه قمر داشت، علی بود علی

الشام

بگو با زخم های روضه ی ناموس جان دادم
غل و زنجیر چیزی نیست از این داغ افتادم
برای عمه ی سادات جانم بر لبم آمد
چه حالی داشتند اهل و عیالم، آه اولادم

دکمه بازگشت به بالا