جعفر ابوالفتحی

نفهمیدم , ببخشید

آقا غلط کردم , نفهمیدم , ببخشید

اینبار هم عبد گنهکارت نفهمید

یک شب درون خواب دیدم ایهاالعشق

پرچم سیاه هیئت تو می درخشید

شکر خدا لطف خدایت ر

شکر خدا لطف خدایت رو به ما کرد

ما را در این دنیا به عشقت آشنا کرد

از پیش پرچم می گذشتم ای حسین جان

الحق که آقا مادرت ما را صدا کرد

به فدای اسلام

پدر و مادر و جانم به فدای اسلام

با غمت دور شدم از بدی و از اوهام

چه شود بال دهی تا به حرم پر گیرم

و بخوانند مرا مرغ مهاجر بر بام

اگر بگذارند

قطره ای عاشق دریاست …. اگر بگذارند …

نوکری عاشق مولاست …. اگر بگذارند …

صبح در حال مناجات , و شب سینه زنی

زندگی …آه … چه زیباست …. اگر بگذارند …

شکرلله

شکرلله که مرا چشم تری هست هنوز

از غم عشق تو اشک بصری هست هنوز

باک از آتش عشق تو ندارم عشقم

بهر سوزاندن جانم جگری هست هنوز

عشق ناهموار

با تو راه عشق ناهموار نیست

با کریمان کارها دشوار نیست

شک به سالم بودن دل میکنم

چون ز داغ عشق تو بیمار نیست

گریه

کار و بار و بساط ما گریه است

بهترین راه تا خدا گریه است

پیش خالق عجب بها دارد

سجده ای که همیشه با گریه است

الحق کریمان

الحق کریمان سفره ای پر نور دارند

در آن غذاهای لذیذی می گذارند

الحق غذای روحی ما دست آنهاست

آنها به جز اکرام که کاری ندارند

هنوزم مست ذکر یا حسینم

 دلم محو کرامات حسین است

گدایی در خرابات حسین است

هنوزم مست ذکر یا حسینم

هنوزم این دلم مات حسین است

چند غصه از فدک

بنویس بابایش لبانش صد ترک داشت

انگار در دل چند غصه از فدک داشت

تنها سه سال از عمر این دختر گذشته

بنویس آیا طفل بی بابا کتک داشت

ملیکه ی همه عالم

الحق ملیکه ی همه عالم رقیه است

الحق دلیل ریزش اشکم رقیه است

زمزم نشد درست ز پاهای اسمعیل

با من بگو که خالق زمزم رقیه است

بوی حرم

طی میکنم راهی که تو ترسیم کردی

قلب مرا از عاقبت پر بیم کردی

تنها نخوردی سیب خوش بوی حرم را

شکر خدا این سیب را صد نیم کردی

دکمه بازگشت به بالا