برای بندهی عاصی ؛ پناهگاه کجاست!؟
بدون هیچ تعارف بگویمت رو راست:
” مرا بدونِ تو در این حیات ، واویلاست
رضایتِ تو اگر بود ، کردگار ، رضاست
مگو که روی منِ بیپناه ، در ، بستی
جمعه
تقویم هم دیگر تماشایی ندارد
وقتیکه جمعه , صبح زیبایی ندارد
حبس دعای من مرا درگیر من کرد
در این منیت ها خدا جایی ندارد
اززندگی بی تو بیزاریم مولا
دیگربیا خیلی گرفتاریم مولا
غیراز ظهور تو نخواهیم از خداوند
شبتا سحرهایی که بیداریم مولا
این جمعه هم نیامدی و گریه سر کنم
باید دوباره بی تو شبم را سحر کنم
آخر نمی شود که فقط کنج خلوتی
زانو بغل ز هجر رخت دیده تر کنم
باید که به جز فرج دعایی نکنیم
جز در غم او آه ونوایی نکنیم
خوشنودی صاحب الزمان از امروز
تصمیم بگیریم ,خطایی نکنیم
آسمانم!چشم بارانی چه میآید به تو
ناخدایم!روح توفانی چه میآید به تو
آننگاه زیر چشمی با وقارت میکند
وای!آن لبخند پنهانی چه میآید به تو